بدجوری با ساختارهای غیررسمی که در واحد ما شکل گرفته مساله دارم. هر چقدر اوایل سعی کردم با نزدیکی به این ساختارها، آن را مدیریت کنم و به نفع کار و سازمان از آن استفاده کنم، ولی می بینم که همچنان پرقدرت تر از من عمل می کنند.

مسائلی که با این گروه های غیررسمی برخوردم این موارد است:

1- امکان ایجاد شایعه و یک کلاغ چهل کلاغ شدن یک اتفاق

2- مقاومت در مقابل تصمیمات سازمان، بخصوص آنهایی که مخالف میل شان باشد. این تصمیم ها، بیشتر تصمیم هایی هستند که منجر به سازماندهی بیشتر و قدرت گرفتن ساختارهای رسمی است.

3- جبهه گیری و گروه بندی شدن میان گروه های مختلف

باورتان نمی شود، ولی آنچنان انرژی ای این ساختارهای غیررسمی از من گرفته. در این دو سال، اول سعی کردم مراکز این ساختارها را بشناسم و آن ها را آرام آرام از هم جدا کنم و قدرتش را کم. خیلی موفق شدم تابحال ولی هنوز مسئله دارم. کارهایی که تا بحال انجام دادم بدون خون و خون ریزی، یعنی بدون اخراج و اینها بود. تمام سعی ام را خواهم کرد تا بتوانم از این ساختار استفاده ببرم و مدیریت کنم. در غیر اینصورت ...