حالا ما چه کنیم؟

دیروز جلسه ای با مدیرعامل یک هولدینگ خصوصی جلسه داشتیم. آدم کارآفرین موفقی بود و توانسته بود مجموعه تولیدی و اجرایی خوبی در حوزه پایین دستی نفت ایجاد کنند. 

در صحبت هایش می گفت که توانسته بودند حوزه کاری اجرایی شان به کشورهای همسایه و آفریقایی صادر کنند و کارهایی در آن کشورها به انجام برسانند. در این مدت رکود آنها با کمک درآمدهای ارزی و فروش محصولات نفتی شان توانسته بودند رشد درآمدی و سودآوری داشته باشند. 

مهم ترین نکته که به نظرم عامل کلیدی موفقیت آنها و پایه تفکر استراتژی شان بود، همین سوال بود که ما چه کنیم. در دولت قبلی، به جای خیلی ها که فقط نشستند و غر زدند چقدر شرایط بدی است و چه مدیران و تصمیم گیران نامعقولی بر سر کار هستند و چه بلایی بر سر نفت و کشور و غیره آوردند، این سوال کلیدی را از خودشان پرسیدند که خوب حالا ما چه باید بکنیم. و جواب این سوال در این یافتند که بازار هدف شان را به خارج از کشور ببرند و اینگونه در شرایط رکود توسعه هم داشته باشند. 

تفاوت افراد کارآفرین در همین است. یک سری فقط نقد می کنند و یک سری دیگر در کنار نقدشان، با خود می گویند حالا ما چه کنیم؟

پرواز در شرایط غیرممکن

یکی از علاقه مندی هایم تماشای مستنداتی است در مورد شرایط بحرانی پروازها و کارهایی که خلبان ها در مواجهه با آن انجام می دهند که بعضی اوقات مفید است و گاهی هم متاسفانه به حوادث ناگواری می انجامد. یک سری نکاتی که در مدیریت هم از آن استفاده می کنم اینها هستند:

1- ارتباط خلبان با کابین بسیار اندک است. خلبان تمام تمرکز و ارتباطش با مراکزی است که بتوانند شرایط را براینشاندن صحیح هواپیما محیا نمایند. استرس و هیجان کابین می تواند حواس خلبان را در کنترل شرایط و اتخاذ تصمیم مناسب پرت کند. 

2- مدیریت کابین هواپیما بعهده مهمانداران است و آنها برای مدیریت این شرایط آموزش دیده اند. ارتباط میان کابین و خلبان از طریق آنها صورت می گیرد. هر چند صحبت های مستقیم خلبان برای تشریح شرایط و توضیح تصمیمات و اقداماتی که قرار است انجام بدهد کمک زیادی به شرایط کابین می کند. 

3- در خیلی از مواقع تجربه و دانش شخصی خلبانان است که به کمک شان می آید. بعضی اوقات ریسک و کارهایی که شاید در هیچ استاندارد و دستورالعملی وجود نداشته باشد در به سلامت یا با کمترین تلفات نشاندن نقش بیشتری دارند. 

از همین سه نشانه موارد زیر را بخصوص برای شرایط حساس کنونی که بنگاه ها با مشکلاتی مانند نقدینگی و نگرانی پرسنل از شرایط کسب و کار مواجه هستند ، به نظرم رسید مفید باشد:

1- مدیریت ارشد سازمان، باید تمام تمرکزش را برای پیداکردن راه حل برای برون رفت از شرایط دشوار انجام بدهد. سعی کند وضعیت را بخوبی شناسایی و از آن برای تصمیم گیری بهتر استفاده کند. وجود اطلاعات مناسب و بهینه (کوتاه و مفید) به درک بهتر شرایط بسیار کمک می کند. نگرانی بیش از حد مدیریت ارشد برای وضعیت حال پرسنل تنها نتیجه اش احساسی شدن و تصمیم گیری نادرست است. 

2- نقش مدیران میانی برای مدیریت پرسنل بسیار مهم و کلیدی است. مدیران بی تجربه و بی دانش می توانند شرایط را بدتر کنند. ارتباط مستقیم مدیریت ارشد سازمان با پرسنل و تشریح شرایط و توضیح راهکارهایی اندیشیده شده برای پرسنل می تواند کمک کند. 

3- خلاقیت و تصمیم گیری های بموقع مدیریت ارشد بسیار مهم است. پرداختن به مدل ها و استانداردها در این شرایط هیچ کمکی نمی کند. هر چند باید اصول اولیه مدیریت کسب و کار رعایت بشود لیکن پرداختن به مدل های دست و پا گیر کمکی نمی کند.