در لابی ها فعالانه عمل کنیم

امروز با یکی از مدیران صحبت می کردم، می گفت بعضی از مدیران، با هم می نشینند و فکرهایی در سر دارند. خیلی از ما مثل این مدیر فکر می کنیم. اینکه چرا یک سری نفرات برای هم رای کردن دیگران با خودشان اقدام به لابی گری می کنند. جواب من به آن مدیر این بود که خوب تو هم همین کار را بکن. چه اشکالی دارد. 

اصلا فرهنگ گفتمان و مذاکره واقعا جایی در فرهنگ کاری ما ندارد. تحمل مخالفت با نظراتمان را نداریم، وقتی کاری که مخالف نظر ماست، انجام می شود، تنها کاری که انجام می دهیم، نقد کردن است. هیچ تلاشی برای تغییر آن نظر انجام نمی دهیم. 

به نظر من باید از لابی کردن به خوبی برای همراه کردن دیگران در تصمیم گیری ها و در نهایت تضمین اجرایی شدن آنها  استفاده کنیم. قبل از بیان نمودن ایده ای اگر بتوانیم آن را مطرح کنیم و نظرات مختلف را بگیریم، می توانیم ایده مان را بپرورانیم به طوری که بتواند نظر موافق همه تصمیم گیران را همراه کند. با این مسیر می توانیم نظرات مخالف را شنیده باشیم و در جلسه طرح ایده، برای آنها جواب مناسب آماده کنیم. اگر هم ایده ای مطرح شده است که با آن مخالفیم، سعی کنیم دلایل مخالفت مان را بیان کنیم. 

چند نکته فقط در این خصوص لازم است که مطرح شود:

1-  در لابی ها حتما قدرت نفرات را در تصمیم گیری ها لحاظ کنید. انرژی تان را بیشتر برای آدم هایی بگذارید که قدرت بیشتری دارند. 

2- در صحبت ها، اگر با طرحی مخالف هستید، همان نظراتی را بگویید که در جلسه هم بیان می کنید. از جمله «این موضوع را به کسی نگو» یا «این موضوع فقط بین خودمان بماند» جدا پرهیز کنید و بدانید که هر آنچه می گویید حتما جای دیگر هم گفته می شود. پس سعی کنید بیشتر به خود موضوع بپردازید و به جای اظهارنظر در مورد شخصیت آدم های طرفدار به نقد نظرات آنها بپردازید.

3- اگر مخالفات طرح یا ایده شما زیاد بودند، اگر می توانید بگذارید بعد از گذشت زمان با رویکرد دیگری موضوع را مطرح کنید ولی اگر دیدید زمان مشکلی را حل نمی کند، از مسیرهای دیگر و با دلایل دیگر موضوع خودتان را مطرح کنید. 

4- تعصب نداشته باشید. اگر در حین لابی کردن به این نتیجه رسیدید که نظر مخالف شما، صحیح است، سعی کنید مسیر جدیدی انتخاب کنید.

اگر کسی نکته ای به ذهنش می رسد یا تجربه ای داشته که می تواند به این موارد اضافه کند، خوب است که در کامنت ها اضافه کند. سعی می کنم به انتهای مطلب اضافه کنم تا کامل بشود. 

رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود

یکی از درس هایی که از گوگل آموختم و البته در تجربه هم دیدم که اجرایی تر است، شروع ساده کارهاست. اگر یادتان بیاید محیط جی میل را، یا همین چند وقت پیش محیط گوگل پلاس را، که چگونه آغاز شد و الان کجاست. علیرغم اینکه رقبایش چه در زمان جی میل که یاهو بود و چه در پلاس که فیسبوک بود، امکانات بیشتری در اختیار کاربران می گذاشتند. گوگل از محیط بسیار ساده شروع کرد ولی مدام خودش را توسعه داد. 

این روحیه انقلابی ما، خودش را در کار هم نشان می دهد، خیلی اوقات ما که می خواهیم کاری را شروع کنیم، هنگام چشم انداز نوشتن اینقدر بزرگش می کنیم که در همان مرحله متوقف می شود. یک طرح آنقدر بزرگ می شود که دیگر نمی توان اجرایش کرد. اینکه بزرگ فکر کنیم که انگیزه حرکت ایجاد کند خیلی خوب است ولی اکثر اوقات چشم اندازی که باید انگیزاننده باشد، متوقف کننده می شود.

این بار اگر خواستید کاری شروع کنید، یا طرح تحولی در سازمان ایجاد کنید، بزرگ فکر کنید، نقشه راه داشته باشید ولی از قدم های کوچک شروع کنید.

نکته دیگری که از گوگل باید آموخت، روند رو به رشدش است. هر چند ساده شروع کرد ولی در طول یکسال، محیط کاری پلاس را خیلی ارتقا داد، بطوریکه شاید کمتر کسی باور کند محیط اولیه اش را. حتما این روند رو به رشدش همانطوری که در جیمیل ادامه داشته، در پلاس هم ادامه خواهد داشت.

 باید بیاموزیم که اگرچه ساده شروع می کنیم ولی خودمان را به چشم انداز تعریف شده برسانیم. باید مسیر رشدمان ثابت و ادامه دار باشد. خیلی اوقات یک طرح شروع می شود و بعد از رسیدن به اولین قدم، متوقف می شود. 

این بار اگر طرحی را شروع کردید و به اولین قدم رسیدید، سریع قدم دوم را شروع کنید، مطمئن باشید که قدم دوم راحت تر است و نتیجه اش شما یا سازمان را خوش بین تر می کند. این روند را اینقدر ادامه دهید تا به چشم اندازتان نزدیک شوید.